دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه شهید چمران اهواز
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

غفلت جامعه و روشنفکران از مسئله بازنشستگی
 
فصل اقتصاد - احمد میدری، عضو هیئت علامی دانشگاه شهید چمران اهواز، و محمدحسین شریف زادگان، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، درباره «صندوق های تامین اجتماعی و بازنشستگی در ایران» سخنرانی کردند.


فصل اقتصاد - احمد میدری، عضو هیئت علامی دانشگاه شهید چمران اهواز، و محمدحسین شریف زادگان، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، درباره «صندوق های تامین اجتماعی و بازنشستگی در ایران» سخنرانی کردند.
محمدحسین شریف زادگان: نظام رفاهی در ایران بیش از 60، 70 سال سابقه دارد، با سیاست هایی که دولت ها قبل و بعد از انقلاب اعمال کردند. یک قانون مادر به نام قانون ساختار رفاه و تأمین اجتماعی در کشور داریم که راجع به همه مسائل رفاه اجتماعی ایران بحث کرده که قسمتی از آن سیاست های مربوط به نظام بازنشستگی در کشور است. سابقه نظام رفاهی در ایران یک سابقه قدیمی است و این گونه نیست که بگوییم یکباره به انجام رسیده است. سیستم های بازنشستگی، بیمه های اجتماعی، سیستم های امداد و نجات، سامانه های حمایتی، بهزیستی و نهادهای مردمی غیررسمی داریم که مردم از طریق خیریه ها کارهایی را به انجام می رساندند که بعضی از آنها سازمان یافته و مدرن بودند. این ها مجموعه ای است که سیستم رفاهی ایران را رقم می زند. رفاه در ایران همواره یک رابطه وسیع با سطح رشد اقتصادی و وضعیت اقتصادی کشور دارد. هر بار که در ایران رونق اقتصادی داشتیم دولت ها بیشتر به امر رفاه رسیدگی می کردند و یارانه های بیشتری می دادند و امکانات بیشتری در اختیار مردم قرار می دادند و هر وقت از نظر اقتصادی مشکلاتی داشتیم اینها کمتر شده است. در ایران علی رغم این که قانون داریم، یک نظام تئوریک در مورد رفاه اجتماعی نداریم؛ یعنی یک نظریه رفاهی در ایران نداریم. برخی اوقات رفاه اجتماعی دست مایه ای بوده که دولت ها از آن برای تنظیمات اجتماعی و برخی اوقات برای پوشاندن سیاست های اقتصادی شان و شکاف هایی که ناشی از آن بوده استفاده می کردند و یک حالت ناقص داشته است. ایران یک کشور رانتیر است؛ یعنی کشوری است که از طریق رانت هایی که از طریق نفت و گاز حاصل می شود و محصول کار و تلاش مردم نیست اداره می شود. از طرف دیگر نظام رفاهی ما یک کپی است از نظام رفاهی که در کشورهای اروپایی است، ولی به طور ناقص اجرا کردیم و نظام رفاهی ایران همواره بین این دو عامل مانده که یکی مسئله بازنشستگی است. اولین بار سیستم بازنشستگی هم در دستگاه های دولتی و هم در نظامات کارگری مان داشتیم که بیمه های اجتماعی کارگری در ایران تأسیس شده و بعداً به سازمان تأمین اجتماعی تبدیل شده و گستره خیلی وسیعی دارد. نظام بیمه ای ما هم سه خصوصیت دارد؛ یکی این که حالت اختیاری دارد، یکی حالت اجباری دارد که نظام بیسمارکی آلمانی است و این طور حکم می کند که مستمری باید به اندازه ای باشد که سطح زندگی را کامل بپوشاند و دیگری یک سیستم انگلیسی است و می گوید هدف این است که یک درآمد در حداقل باشد و این را در اختیار مستمری بگیران قرار دهند. چیزی که بیشتر مدنظر ایران بوده و بیشتر به آن عمل می کند نظام بیسمارکی است و وضعیتی که در کشور به خاطر شرایط تورمی پیش آمده آن را بیشتر حکم می کند.
صندوق های بیمه های اجتماعی ما مشکلات بسیار زیادی داشته است. 17 صندوق بیمه اجتماعی در ایران داریم که بزرگ ترینش تأمین اجتماعی است با حدود 53 و شش دهم درصد پوششی که برای کل جمعیت ایران می دهد و این عظمت بسیار زیادی دارد و جزو نظامات مدرن ایران است که توانسته کارهای خیلی مفیدی در جامعه انجام دهد. صندوق های دیگر هم هست که صندوق کشوری هفت درصد، صندوق روستایی هفت دهم درصد، نیروهای مسلح شش دهم و سایر صندوق ها هم دو درصد است و این موقعیت تأمین اجتماعی در این نظامات را خیلی ممتاز می کند. شاخص هایی بر صندوق های تأمین اجتماعی مترتب است و اگر این شاخص ها را بررسی کنیم مشخص است که وضع به چه شکل است. سازمان های تأمین اجتماعی و مؤسسات بیمه های اجتماعی چند شاخص خیلی مهم دارند و یکی این است که باید پایدار باشند که پایداری خیلی مهم است و منابع و مصارف و انواع و اقسام چیزهایی است که پایداریشان را مشخص می کند. یک ضریب دارد که ضریب وابستگی است؛ یعنی چند نفر بیمه گزار هست که بیمه می پردازند و چند نفر مستمری بگیرند که این رقم در سال 84 حدود ههت و نیم نفر بوده که هفت و نیم نفر پول بیمه می دادند و حدود یک نفر برداشت می کرد و الآن به چهار و دو دهم درصد برای تأمین اجتماعی رسیده و برای کل ایران هم حدود چهار درصد است. یکی از دلایل این چهار درصد این است که چون صندوق بیمه روستاییان جوان است ضریب وابستگیش 11 و دو سه دهم درصد است. یکی دیگر این است که شرایط اقتصادی ایران به نحوی شده که صندوق ها با مشکلات خیلی بزرگی مواجه شدند و خود دولت ها و حکمرانی هم هست و دلایل گوناگونی وجود دارد که صندوق ها در حالت غیر متعادل قرار گرفتند؛ مثلاً صندوق تأمین اجتماعی هر ماه چندین هزار میلیارد تومان کسری دارد برای این که بتواند خودش را اداره کند و صندوق های دیگر هم همین طورند و بسییاری از صندوق ها هستند که دولت به آنها کمک می کند و اگر دولت به آنها کمک نکند حتی قادر به اداره خودشان هم نیستند. مثلاً کمک دولت از بودجه رفاهی؛ چون یک بودجه رفاهی در بودجه سالانه هست. در سال 96 حدود 55 و دو دهم درصد از کل بودجه رفاهی را به اینها دادند و همین طوری افزایش یافته و در سال 1401 به 72درصد رسیده و بعضی از صندوق ها مثل صندوق کشوری بالای 80درصد از منابعی که مصرف می کند از طریق کمک دولت تأمین می شود و نشان دهنده این است که همه صندوق ها در معرض چالش های بسیار بزرگی قرار گرفتند و اعداد بزرگی در این صندوق ها گردش می کند و اگر مشکلی برای این صندوق ها به خصوص صندوق تأمین اجتماعی ایجاد شود و نتواند مشکلات خود را حل و فصل کند، دولت ها قادر به حل و فصل این نیستند؛ مخصوصاً دولت هایی که بودجه های عمومیشان ناشی از کسری بودجه های خیلی بالایی است. دولت اعلام کرده بودجه 1403 سیصد هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد و کسانی که نگاهشان بسیار دقیق است تا دو برابر این برآورد می کنند. اگر سد این صندوق ها شکسته شود چنین دولتی قادر نیست صندوق ها را به دندان بگیرد و مسائلشان را حل و فصل کند.
سازمان تأمین اجتماعی 53 دهم درصد از جمعیت کشور را پوشش می دهد؛ یعنی کشور با مسئله عام امنیت انسانی مواجه است و اهمیتش به خاطر این است و به همین علت در کشور 13 چالش را برشمردند که از موانع توسعه اقتصادی ایران است و هفت چالش از این 13 چالش، ابرچالش است که یکی چالش صندوق های بیمه ای است. دو چالش بزرگ تر که بر این 13 چالش مسلطند یکی سیاست خارجی معطوف به توسعه ملی و دیگری نحوه حکمرانی کشور است که باید کارآمدی خود را نشان دهد برای این که بتواند توسعه را پیش ببرد. این ها موانع توسعه ایران است؛ یعنی مشکلات صندوق های تأمین اجتماعی در این چارچوب تعریف شده و توضیح داده شده است. نسبت پشتیبانی در تأمین اجتماعی در حال حاضر چهار و چهار دهم است و در سال 84 هفت و نیم درصد بود. صندوق کشوری پنج و 9 صدم است. روستاییان 11 و 26 صدم است به خاطر این که جوان است. نیروهای مسلح 83 و سایر معنی دار نیست و ضریب اهمیتشان را محاسبه نکردند؛ ولی هر کدام نشان دهنده این است که وضعشان این شکل است. یکی از دلایل پایداری صندوق ها این است که گفتند ضریب و نسبت پشتیبانی نباید از سه کمتر شود و در اروپا سال هاست که زیر سه است، اما مشکل خیلی بزرگی ایجاد نمی شود؛ چون بیمه های اجتماعی در اروپا در یک چارچوب رفاه اجتماعی و نظریه اجتماعی تعریف شده و دولت ها موظف به اجرای آنها هستند که ایران درست برعکس است و در ایران نداریم شرایطی که این طور باشد که دولت خودش مسئله بیمه های اجتماعی و مسائل رفاهی مسئله اولش باشد و گاهی اوقات دست اندازی های بسیار زیادی از طریق دولت ها صورت می پذیرد. یکی از مشکلاتی که داریم این است که در دنیا چند شاخص هست که شاخص های مهم اجتماعی است که یکی مسئله توالد است؛ یعنی تعداد توالدی که انجام می پذیرد که به چه میزان است یا چند بچه در طی سال به دنیا می آید. دیگری مسئله امید به زندگی است که در ایران امید به زندگی به شدت افزایش پیدا کرده؛ مثلاً در سال 56 امید به زندگی نزدیک به 53 سال بوده و الآن بالای 70 سال است که دلیل عمده اش مسئله بهداشت و درمان و مسئله تغذیه است که نقش بهداشت از همه مهم تر است. از طرف دیگر رشد جمعیت است که رشد جمعیت کم شده و همچنین مسئله رشد اقتصادی و سابقه و پیری و جوانی صندوق ها است. در همه جای دنیا به دلایلی که گفتم سن بازنشستگی را کم می کنند و چالش های اجتماعی خیلی زیادی برای این قضیه دارند؛ مثلاً در فرانسه آن را تا 64 افزایش دادند. در ایران به دلایل گوناگونی این قضیه نیست. از سال 1330 در کشور شروع شده که سن بازنشستگی را کم کردند و سال به سال هم آن را کم می کنند و چالش های خیلی زیادی داشتیم. چیزی به نام سخت و زیان آور در ایران داریم؛ یعنی کسی که کار می کند و شرایط کاریش سخت و زیان آور است و آزمایشگاه های مشخصی در ایران هست که آن را بررسی می کند؛ مثلاً کسی که در معدن کار می کند یا پرستارانی که در بیمارستان های روانی کار می کنند کارشان سخت و زیان آور است و نمی توانند سال های متمادی کار کنند ولذا پنج یا 10 سال به آنها تخفیف می دهند و می گویند با 20 یا 25 سال می توانند بازنشست شوند و 30 سال حقوق بگیرند.
در ایران خطاهای بزرگی را به انجام رساندیم و کارخانه جات ملی را دولتی کردیم و نتوانستیم اداره کنیم و مشکلات فراوانی برایشان ایجاد کردیم که ناکارآمدی در صنایع می دهد. ناکارآمدی در صنایع مشکلاتی است که حکومت و دولت به انجام رساندند، ولی هزینه هایش را از جیب مردم پرداخت کردند و گفتند اینها را سخت و زیان آور می کنیم بدون این که مشمول سخت و زیان آور شوند برای این که نیروهایشان را کم کنند و این کار انجام شده است. زمانی که تصدی سازمان تأمین اجتماعی را داشتم این قانون را به مجلس بردند و در مجلس با مشکل مواجه شد و در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شد و به صندوق تأمین اجتماعی تحمیل کردند. مفهومش این است که دولت خطاهای سیاستی خودش را در صنعت از جیب صندوق های تأمین اجتماعی جبران کرده که خطای خیلی بزرگی بود و این طور شد که مستمری بگیران ما ظرف 10 15 سال تقریباً دو برابر شد. از این موارد فراوان داریم و به افرادی گفتند اگر 10 سال سابقه بیمه ای داشتند می توانند بازنشسته شوند و وقتی دیدند مشکل قانونی دارد، برایش قانون بردند و در قانون گفتند عده ای هستند که 9 سال است و گفتند یک سالش را بدهند و بخرند تا 10 سال شود و بازنشسته شوند. همه این موارد سبب شده هزینه های خیلی زیادی به صندوق های تأمین اجتماعی ایجاد شود و موجب ناترازی شده که بخش زیادی از این ناترازی به این دلیل است و بخشی هم ناشی از شرایط اقتصادی است؛ چون اگر رونق اقتصادی وجود داشته باشد کار بنگاه های اقتصادی و اجتماعی رونق می گیرد، کارکنانشان افزایش می یابد و اشتغال بیشتر می شود و حق بیمه بیشتری می پردازند. چون سیستم صندوق یک سیستم ابعاد بزرگ است گردش مالی زیاد در آن بسیار پر اهمیت است ولذا گردش پول بسیار زیاد می تواند آینده را تضمین کند که ریسک هایی دارد و با سرمایه گذاری این ریسک ها را می پوشانند. شرکتی به نام شرکت سرمایه گذاری تأمین اجتماعی داریم که به شستا معروف است که امسال بیش از ششصد هزار میلیارد تومان بودجه سازمان تأمین اجتماعی است؛ اما آنچه که در بورس کل شستا عرضه شده دویست هزار میلیارد تومان است که ممکن است به پانصد و خرده ای برسد؛ یعنی الآن کل سرمایه گذاری های ما اگر حالت نقدپذیری داشته باشند که بتوانیم اینها را بفروشیم، بودجه یک سال را تأمین نمی کنند. دولت ها در رابطه با نظامات رفاهی ایران کار مهمی که به انجام نرساندند اولاً این بود که قانون ساختار رفاه و تأمین اجتماعی را اجرا نکردند. دوم این که در زمینه تأمین اجتماعی، رفاه اجتماعی و بیمه های اجتماعی بد حکمرانی کردند. زمانی که بودم کاملاً حرفه ای شستا را اداره می کردیم و هرگز رئیس دولت و حتی وزرای دولت در این کار دخالت نمی کردند و کسی هم به ما حکم نمی کرد و به شکل حرفه ای آن را اداره می کردیم. در سال 1384 وقتی تحویل داده شد 24درصد این شرکت سود عملیاتی داشت و این یعنی یعنی تورم سرمایه. وقتی تورم و سرمایه پیش بیاید متورم می شود و خودش سودآور است و با این حدود 60درصد سود می دادیم. بازگشت سرمایه در سال 1400 حدود 14درصد بوده و در 1401 به 10درصد رسیده؛ زیرا دولت ها وسیله دست خودشان کردند و با مجلس برای هزینه های سیاسی افراد غیر حرفه ای را می گذارند که این مختص به دولت های بعد از 84 است و حتی در دولت یازدهم و دوازدهم هم انجام می شد و در وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی معاون اقتصادی گذاشته بودند، برای این که در این شرکت دخالت کند؛ چون در دولت نهم و دهم قانون تأمین اجتماعی را عوض کردند و اختیارات دولت را افزایش دادند؛ در حالی که اینها نهادهای غیردولتی هستند و باید به شکل غیردولتی اداره شوند و سودآور باشند. این برای کشور وبالی شده و افرادی که هستند تخصص ندارند و سفارشی اند و می خواهند در دستگاه ها و کارخانه جات کار کنند و پول دربیاورند تا بتواند ریسک های آینده پولی را که مردم به امانت نزد دولت گذاشتند بپوشاند این طور با آن رفتار کردند که بد سیاستی و بد حکمرانی است و افراد غیر فنی گذاشتند و بالا و پایین کردند و از دست بعضی ها عاصی شدند و می گفتند آنها را از اینجا بکنید و به جای دیگر بدهید چون مایه گرفتاریند.
در این شرایط بحث اصلاحات است. هر نظمی که بشر برای زندگی حال و آینده خودش ترتیب می دهد نیاز به اصلاح دارد؛ زیرا به مرور زمان تطبیقش را با شرایط کم می کند که این کار در نظامات بیمه ای انجام می پذیرد و جهانی هم هست و متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی شرایط را تغییر می دهند که یکی از اینها اصلاحات است. در این سیستم ها سه اصلاحات انجام می گیرد؛ اصلاحات سیستمی، اصلاحات پارامتریک و اصلاحات ساختاری. اصلاحات پارامتریک چهار عنصر دارد. قواعد و مقررات کسانی که به سازمان های دیگر وارد و خارج شوند؛ یعنی بیمه می شوند و بازنشسته می شوند. درآمد و هزینه سازمان های بیمه گر که چقدر حق بیمه می پردازند و به چه شکلی انجام می پذیرد. مجموعه این چهار عامل پارامترهای سازمان های بیمه گر است که محتاج اصلاحاتند که به این اصلاحات پارامتریک می گوییم. یکی این است که سن بازنشستگی را افزایش می دهیم و دلیلش خیلی روشن است و همه جای دنیا این کار را می کنند و ما هم باید بکنیم که برعکسش انجام دادیم. همیشه این بوده که این کار انجام گیرد، ولی انجام نشده و در این مجلس این کار را انجام دادند که کار بسیار خوبی است؛ اما بحران صندوق های بیمه های اجتماعی و صندوق های بازنشستگی این قدر پارامترهای مختلفی دارد که این جزئی از آن است و آثارش جزئی است. در هنر چیزی به نام هنر مینیمالیسم داریم. هنر مینیمالیستی در یک ساختمان بسیار زیبا که معماری زیبایی داشته باشد بیشتر به درهایش توجه می کنید. خیلی از تحولات فلسفی از هنر شروع شد و هنر فضیلت علم است. این یک کار مینیمالیستی پسندیده و خوب است؛ اما بحران صندوق ها را حل نمی کند و یک کار جزئی است و آثارش هم جزئی است؛ چون مسائلی که داریم خیلی گسترده اند.
شکست ایرانی
احمدی میدری: تأمین اجتماعی یک جور امنیت اجتماعی است. در شرایطی که جامعه فاقد یک نظام تأمین اجتماعی خوب باشد سلامت اجتماعی و اقتصادیش در خطر است؛ چون همه افراد با سالمندی و ریسک های مختلف در طول زمان رو به رو هستند و اگر نقصی در سیستم تأمین اجتماعی باشد یک خطر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است؛ مخصوصاً در جوامع امروز که خانواده ها کوچک شدند و شبکه های تأمین اجتماعی غیررسمی خیلی تضعیف شده، این سیستم رسمی کارکردهای بسیار مهمی دارد. این بخش کوچکی از اصلاحات است، ولی به دلیل اهمیتی که بحث تأمین اجتماعی و مشکلاتی که در نظام تأمین اجتماعی داریم باید از هر حرکتی استقبال کنیم تا اصلاحات گسترده شروع شود. اصلاح صندوق ها کار مثبتی است؛ اما رویکرد بقیه این است که چون دیگر کارها انجام نمی شود این هم انجام نشود. تحول و اصلاح بزرگ این است که چگونه جامعه بر سر این مسئله اش فعال تر برخورد کند؟! دولت به دلیل کسری بودجه دست به این اصلاحات زده است؛ ولی ما به عنوان کسانی که بیرون از دولت هستیم باید شبکه ای از نیروهایی که این مسئله را مهم می دانند که ثروت و سرمایه بزرگی هستند و در سازمان تأمین اجتماعی بودند و ریز این نظام و مشکلات اجراییش را می دانند و این که چه باید کرد مغفول است و معمولاً دولت ها به آن سمت نمی روند در جامعه مدنی ما دانشگاهیان تصویر خوبی از آن دارند، اما بسیار متفرق است. این که چگونه جامعه باتجربه حرفه ای کنار همدیگر بنشینند و بگویند چه کار می توانیم بکنیم و حالا که دولت این طوری شروع کرده به سمت کارهای دیگر برویم. هر دولتی بر سر کار بیاید با این قواعد نمی شود تأمین اجتماعی را برای مردم به شیوه خوب ارائه داد و یک بازی باخت-باخت است که بین جامعه و دولت بوده و دولت ها و هرکسی که قدرت بیشتری داشته در این که چنین وضعیتی نامناسب است و مشکلات و خوبی هایش چیست؛ مثلاً از 24 شاغل حدود 17 میلیون عضو یکی از صندوق های بازنشستگی هستند که عمدتاً سازمان تأمین اجتماعی است که یک پیشرفت خوب نسبت به سایر کشورها است؛ ولی پنج تا شش میلیون نفر عضو نیستند که اسمش را فقر بیمه های اجتماعی می گذارم؛ کسانی که به نظام بازنشستگی دسترسی ندارند و کسانی هستند که به محض این که آسیب ببینند یا دچار معلولیت شوند نمی توانند از حداقل درآمد بهره مند شوند و اگر سالمند شوند به فقر سالمندی دچار می شوند. در دنیا درست است دولت ها پیشگام بودند، اما حرکت های مردمی در اصلاح و شکل گیری نظام تأمین اجتماعی فوق العاده مؤثر بوده است. برخی از سیستم ها مثل سیستم آلمان به این خاطر نظام تأمین اجتماعی ایجاد شد که یک شکاف توسعه بین آلمان زمان بیسمارک و انگلستان و امریکا بود که به سمت انگلستان و امریکا مهاجرت می کردند و دولت آلمان گفت چه امتیازی دهم به نیروی فنی که در کشور بماند و مهاجرت نکند و این ابداع را کردند که اگر فرد بیکار شد بیمه بی کاری داشته باشد و اگر بازنشسته شد حقوق داشته باشد و با مشارکت خود واحدهای اقتصادی این کار را کردند؛ ولی در کشورهای اروپایی و امریکا بحران بزرگ و جنبش کارگری که ایجاد شد و مشکلاتی که بعد از جنگ جهانی اول رخ داده بود حرکت های مردمی صورت گرفت که به عنوان یک مطالبه مردمی احزاب، سندیکاها و انجمن ها قواعد مداخله دولت در نظام تأمین اجتماعی را تغییر دادند و این جزو وظایف دولت ها آمد که بدانند نظام تأمین اجتماعی ویژگی هایی داشته باشد. مورخی به نام پولانی می گوید تحول بزرگ این است که جامعه چگونه اینوار د شود در مسائلی که بر زندگیش تأثیر می گذارد که باید این را دنبال کنیم و با همان چارچوبی که ذکر شد بگوییم به عنوان جامعه چه کار می توانیم بکنیم وگرنه شاید رویکرد دولت ها همین حل موقت بحران ها باشد. اگر با این دید نگاه کنیم که به دنبال دستورالعملی برای مردم باشیم، یعنی نخبگانی که بیرون هستند و تجربه های بسیار خوبی دارند و دغدغه ایران هم دارند؛ چه کار کنیم، باید بحران را بهتر بشناسیم.
بحران کنونی که به وجود آمده ناشی از چند عامل است که یک عاملش تحولات جمعیتی در جهان است؛ یعنی این بحران، تنها بحران ایران نیست و همه کشورها با این بحران رو به رو بودند. بر اساس مطالعه ای که در معاونت رفاه کردیم 117 کشور صندوق هایشان را اصلاح کردند و کارشناسان جهانی تعجب می کنند که چرا ما این کار را نکردیم. عامل دومی که باعث بحران شده پوپولیسم است. دولت های گوناگون همیشه برای جلب آرای عمومی چیزی که فکر می کردند انگار صندوق ها یک منبع لایتناهی چاه های بزرگ است که تمام نمی شود و سخت و زیان آور، بازنشستگی پیش از موعد و شرایط آسان تر از دهه 50 تاکنون ادامه دارد. بر مبنای آماری که از سازمان برنامه و بودجه دیدم سخت و زیان آور به 56درصد از بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی رسیده که اگر قانون اجرا شود باید تقریباً صفر شود؛ به خاطر این که هیچ کاری نباید سخت و زیان آور باشد و حتی معادن هم آنچنان باید محیط ایمن و بهداشت را رعایت کنند که کارگر آسیب نبیند. کارگر معدن ریه اش را از دست می دهد و 10 سال هم زودتر بازنشست می شود که نباید این اتفاق بیفتد. این ها در اثر این بوده که هم تصور غلطی بوده و هم این که از صندوق تأمین اجتماعی می خواستند صندوق رأی را پر کنند. نکته بعدی که نباید از آن غافل شویم فشارهای نیروهای متشکل در درون جامعه است. نباید فکر کنیم که فقط دولت ها این را می دانند. شاید بر هر کدام از این گروه ها ایرادی نباشد که بخواهند زودتر بازنشست شوند و در یک جای دیگر هم کار کنند؛ ولی اینها از جیب دیگران استفاده می کنند. گروه های غایبی داریم که متضرر می شوند؛ مثلاً بر اساس قانون دولت باید مبلغ برابر به تمام شاغلین برای تأمین اجتماعیشان بدهد؛ یعنی سه درصد حداقل دستمزد را به همه بدهد و اگر این کار را می کردیم هفت میلیونی که در بازار کار بودند بیمه می گرفتند؛ اما دولت نابرابر رفتار کرده، به خاطر این که قدرت های درون اجتماع ما نابرابر است؛ مثلاً اگر فولادی ها و معدنی ها را نگاه کنید می بینید حقوق بازنشستگی فولادی ها خیلی بهتر از معدنی هاست؛ چون معدنی ها صدای کمتری نسبت به فولادی ها دارند. این که خبرنگاران و پرستاران سخت و زیان آورند ب خاطر قدرتشان است. وقتی به راه حل می رسیم حتماً باید بخشی از نیروهای مردمی قدرت بخش دیگر از نیروهای مردمی را مهار کنند و بگویند از جیب من برمی دارید. در ایران از 24 میلیون شاغل حداکثر هشت میلیون نفر بیمه بی کاری دارند و 16 میلیون نفر بیمه بی کاری ندارند. وقتی می گوییم صندوق ها بایستی اصلاح شود اصلاً به معنای این نیست که دولت پولی از نظام رفاه تأمین اجتماعی بردارد و بخواهد در جای دیگری هزینه کند. دولت ها در دنیای امروز وظیفه امنیت، آموزش، بهداشت و بازنشستگی و مسائل مربوط به تأمین اجتماعی را دارند. حتی در ایران می توان با عوارضی که از مردم گرفته می شود زیرساخت ساخت. اگر در بسیاری جاها دولت ورود نکند صنعت بهتری خواهیم داشت. 20درصد بودجه ایران به تأمین اجتماعی پرداخت می شود و در کشورهایی که دولت رفاه وجود دارد به 30درصد هم می رسد و این 30درصد در این جهت نیست که بگویند گروه هایی زودتر بازنشست شوند و برای این است که هشت میلیون نفر فاقد بیمه تأمین اجتماعی چطور صاحب بیمه شوند و بیمه بی کاری از هشت میلیون به 24 میلیون نفر تعمیم داده شود و حقوق بهتر برای بازنشستگان باشد. درست است بازنشستگان زودتر بازنشسته می شوند، ولی بازنشستگیشان با یک حداقلی که بتوانند هزینه های زندگیشان را تأمین کنند کفاف نمی دهد. جریانی که می گویم باید در جامعه شکل بگیرد و بایستی بگوید این را می خواهم و می خواهم جلوی مداخله سیاسی در بنگاه داری را بگیرم. هیئتی سازمان صنایع ملی ایران را اداره می کرد که منسوب هیچ وزارت خانه ای نبودند و ترکیبی از مدنی و دولتی بود. اصلاً نمی فهمیدیم کدام شرکت مال سازمان تأمین اجتماعی است و نماینده ها مداخله نمی کردند و الآن این طوری نیست. در سازمان ها مدیرعاملی می گذاشتند و ظرف مدت شش ماه 500 پرسنل در شرکتی که 2000 نفر بوده اضافه کرده بود؛ به خاطر این که سیستم متمرکز استخدام نداشتند؛ مثلاً پتروشیمی ها که قبلاً زیر نظر وزارت نفت بودند نظام متمرکز استخدام داشتند و باید مراحلی را طی می کردند و وقتی به سازمان تأمین اجتماعیداده شد سازمان تأمین اجتماعی نظام متمرکز نداشت و سابقه اداره این همه پتروشیمی را نداشت و یکباره یک مدیرعامل 500 نفر را استخدام می کرد و یک شبکه حامی برای خود درست کرده بود. جریان مردمی باید شکل بگیرد و این تحول بزرگ است. دولت یک گام پیش آمده است.
توسعه نیمه کاره
شریف زادگان : وقتی می گوییم چالش های مانع توسعه اقتصادی و اجتماعی ایران 13 مورد است و هفت مورد ابرچالش و دو مورد مهم ترینشان است که حالت مسلط دارند تا به طور نسبی حل نشوند بهبود حاصل نمی شود و کشور دچار چنین وضعیتی است؛ ولی به شکل کلی این طور نیست که همه راه ها بسته باشد. از جمله مسائل اجتماعی مصداقی سیاست های اجتماعی، عدالت اجتماعی، بیمه های اجتماعی و رفاه اجتماعی ایران است که مردم ایران راجع به این قضیه خیلی کم اطلاع دارند و حتی خیلی ها نمی داند چقدر حق بیمه می پردازند و از طرف دیگر روشنفکران و نخبگان ما خیلی کم به این می پردازند و کم بحث می کنند. نکته مهم این است که باید در این حوزه ها گفتمان روشنفکری داشته باشیم که نداریم و نخبگان و متفکرین ما به این قضیه ورود ندارند و بحث نمی کنند؛ در حالی که در تمام کشورهای جهان یکی از شاخص های زنده بودن جامعه مدنی این است که درباره این مسائل حرف می زنند. حقوق مدنی چیزی است که مردم به حقوق انسانی خود در جامعه واقف شدند که خاستگاهش انقلاب فرانسه بود. حقوق سیاسی مسئله دموکراسی و حق مشارکت در مناسبات قدرت است. حقوق اجتماعی این است که مردم بتوانند ابراز حق کنند که ابراز حقشان مصداقی است؛ یعنی آموزش، بیمه ها، رفاه اجتماعی، بهداشت و سلامت چطور است. تجربه جهانی نشان می دهد که وقتی از حقوق مدنی و سیاسی به طور نسبی فارغ می شویم حقوق اجتماعی مطرح می گردد. در ایران هم همین است و حقوق اجتماعی کم کم در جامعه طرح می شود، اما گفتمان روشنفکری نداریم؛ یعنی جامعه، روشنفکران و نخبگان به مسئله ای که الآن مطرح شده نمی پردازند. مسائل بسیار مهمی وجود دارد و این برنامه بزرگی برای طرح این مسائل است. کل شاغلین ما 24 و سه دهم میلیون نفر است که از این تعداد 13 و دو دهم میلیون نفرشان مزد بگیرند که حدود 11 و هفت دهم میلیون نفرشان یعنی 89 درصدشان بیمه های اجتماعی دارند. 11 و یک دهم غیر مزد بگیرند که از این تعداد پنج و شش دهم میلیون نفرشان بیمه اند؛ یعنی 51 درصدشان بیمه شدند و بقیه شان نامشخص است؛ یعنی بیمه نیستند که ممکن است برخی از آنها افراد برخورداری باشند و نیازی به بیمه نداشته باشند. سازمان تأمین اجتماعی 53 و شش دهم جمعیت کشور را تحت پوشش دارد و به نزدیک به پنج شش میلیون نفر مستمری پرداخت می شود و 70 درصدشان حداقل حقوق را دریافت می کنند. معنی اش این است که اگر این نبود این ها می توانستند وضعیت فلاکت باری در جامعه داشته باشند؛ یعنی وجود چنین نظاماتی و نقشی که در توسعه اجتماعی ایران دارند بسیار بارز است و مسئله مهمی است و بالا و پایین آمدنش در جامعه خیلی اهمیت دارد، اما به آن بی توجهند و روی مسائلش زوم نمی کنند. اگر مسئله افزایش سن بازنشستگی در کشورهای دیگر بود نهادهای اجتماعی و نهادهای روشنفکری حداقل موافقت و مخالفت خود را ابراز کرده بودند؛ ولی در جامعه ما کسی حرف نزده، جز چند نفری که در روزنامه ها چیزهایی می نویسند که ممکن است بخوانند یا نخوانند و گوش دهند یا ندهند؛ اما این یک دیسکورس اجتماعی نیست و خود این هم مسئله است؛ یا این که مسائل سیاسی ما خیلی قوی است یا گرفتاری های اجتماعیمان بسیار زیاد شده و دلایل دیگری دارد؛ ولی این نقص جامعه روشنفکری و نخبگی ماست که این گونه می بیند.
نظامات بیمه ای که بزرگ ترینش تأمین اجتماعی است دستگاه دولتی نیست و غیردولتی است و اجازه دادند خودش تنفس کند و قانون داشته که در زمان آقای احمدی نژاد این قانون را عوض کردند و کاری کردند که باید همه کار را دولت انجام دهد و حتی مثلاً یک کارخانه یا یک درمانگاه را وزیر می تواند عزل و نصب کند و این دخالت دولت در امور است که بیشتر مربوط به مردم است و پولش را مردم دادند و صندوقی است که مربوط به مردم است و این گونه دخالت ها خیلی بد است و از طرفی دولت وظایف اصلی خود را فراموش کرده است. از جمله وظایف دولت مدرن تأمین اجتماعی است که شامل بیمه ها، امداد و نجات و حمایت های اجتماعی می شود. همچنین بهداشت و سلامت، آموزش، محیط زیست، تنظیم اقتصاد کلان و مسائل امنیتی و حمایت از مرزها که ارتش این کار را کرده است. در سال 2000، 83 درصد از بودجه دولت انگلستان معطوف به وظیفه تأمین اجتماعی، بهداشت، آموزش و محیط زیست بود. این مسئله دولت و حکومت است و همین سبب پایداری جامعه می شود و وقتی ضریبشان سه است و منفجر نمی شوند به خاطر این است که دولت ها از آنها حمایت می کنند؛ ولی در ایران که چهار شده همه ناراحتند؛ چون بعضی اوقات دولت ها از این صندوق ها ارتزاق و گاهی دست اندازی می کنند؛ مثلاً کسی اشتباه بزرگی در سیاست های صنعتیش انجام داده و شرکت ها را متورم کرده و پولش را از ما می خواهد و پول را گرفته است. در سال 91 86درصد از کسانی که بازنشست شدند بازنشستگی های عادی و 14درصد پیش از موعد بودند. در سال 1399 50 و هفت دهم درصد کسانی که بازنشست شدند از پیش از موعد و 49 و سه دهم درصد عادی بودند؛ یعنی هزینه های بد سیاستی دولت در صنعت را ملت پرداخت کردند. آن زمان نهادهای کارگری به سازمان تأمین اجتماعی حمله کردند؛ ولی نهادهای روشنفکری و نهادهای اجتماعی و مدنی هیچ حرفی نزدند و اگر در هر جای دیگری از دنیا بود این کار تغییراتی ایجاد می کرد و بالا و پایین می شد. یکی از وظایف دولت این است که سیستم رفاه و تأمین اجتماعی را اجرا کند که این کار را نمی کند. در دولت آقای روحانی کار خیلی بدی کردند و با زد و بند یکپارچگی سازمان های رفاه اجتماعی ایران که قانون مادر داشت در مجلس کاری کردند و سازمان بیمه های اجتماعی یا سازمان سلامت ایرانیان را به وزارت بهداشت بردند و شورای عالی بیمه که باید در یک جای ثالث باشد و نباید در جایی باشد که مصرف کننده هست را نیز به آنجا بردند و الان در شورای عالی بیمه هرچه دلشان بخواهد تصویب می کنند و کمر بیمه را شکستند. الآن در بخش بیمه های خدمات درمانی سازمان تأمین اجتماعی ناترازی دارد و دلیلش این است که همه چیز را به آن تحمیل کردند. در دنیا اگر بخواهند یک دانه دارو را به مجموعه دارویی بیمه های اجتماعی ببرند دو سال دوندگی دارد و در اینجا لیست لیست می بردند و تصویب می کردند که نشانه بد سیاستی است و این است که می گوییم دولت باید حکمرانیش را در حوزه رفاه اجتماعی ایران بر حسب قانونی که هست قانون را دستکاری نکند و بر سر انسجام اولیه اش ببرد و به انجام برساند و وظیفه خود را در این زمینه انجام دهد که هیچ کدام از دولت ها نکردند و این دولت هم خواب است و تا بیدار شود و ببییند این مسائل چیست و کجاست زمان می برد. پیشنهادم این است که مسئله رفاه اجتماعی ایران که مهم ترین مسئله جامعه و تقاضای همه اقشار اجتماعی است و همه با آن سر و کار دارند باید دیسکورس های جامعه ایران تبدیل شود و درباره شان بحث کنند. فقر و نابرابری مسئله کوچکی نیست و 27 میلیون نفر یعنی 30درصد جمعیت ایران زیر خط فقرند خیلی اهمیت دارد. گاهی اوقات راجع به چیزهایی صحبت می کنند که اصلاً اهمیت ندارند و چیزهای زائد در ذهن افراد رفته که در زندگی اصلاً مهم نیست کجراهه راه تکوین جامعه مدنی ایران می تواند کارآمدی زیادی داشته باشد.
صندوق های بی بازده
میدری: افزایش بهره وری نحوه اداره شرکت ها بخشی از مسئله است که در بازدهی و آینده صندوق ها خیلی نقش دارد. یک بخش رابطه دولت با صندوق هاست از نظر این که سال هاست مطالبات این صندوق ها از دولت داده نمی شود. سه درصد هست و سخت و زیان آور تعهد دارد برای خانواده شهدا و ایثارگران و چهار میلیون بیمه حمایتی که داریم. یکی از مسائل تبعیض بین آدم ها در صندوق است؛ مثلاً گروه های اجتماعی داریم که 70درصد بیمه شان را دولت می پردازد و رانندگان 50درصد می دهند. در ابتدای انقلاب در شورای انقلاب قانون داریم که 37 رشته فعالیت از پرداخت حقوق کارفرمایی مستثنا و معاف شدند و هنوز ادامه می دهند و منطق پشتش مشخص نیست. بسیاری از این اصلاحات در نگاه کارشناسی ذکر شده که باید این کار را بکنیم و هرکدامشان چقدر می تواند از این بحران کم کند. بسیاری از افراد و حتی دانشجویان بخش های مالی نمی دانند چه تبعیض هایی در این صندوق ها هست. در بسیاری جاها در صندوق ها خیلی سخاوتمندیم که هیچ جای دنیا این سخاوتمندی نیست؛ مثلاً بیمه بی کاری با پنج سال هم می دهیم، ولی برای هشت میلیون نفر؛ این پنج سال به شرط این که میزان سنوات پرداختی نزدیک 25 سال. در ایران بازنشستگی متصل به بیمه بی کاری داریم که در کشورهای دیگر یک سال است و طولانی مدت داده نمی شود. 50 یا 70درصد تخفیف می دهند و کسانی که در بخش غیررسمی هستند دولت سه درصد را نمی دهد و ساختاری ایجاد نکرده که بدهد. در این قانون که تصویب شده باز هم در جاهایی به سمت این سخاوتمندی ها رفتند. این پکیج کارشناسی روشن است و پیشنهادهای خیلی زیادی هست، اما پشتش نیروی اجتماعی نیست و کسی نیست که بخواهد اینها را دنبال کند. سؤال این است که چطور می شود نیرویی بیاید و بگوید این مسئله شوخی ندارد. فقر بیمه های اجتماعی، تبعیض، عدم کفاف و ناکارآمدی داریم؛ دولت چطور می خواهد اینها را حل کند؟ محیط زیست خیلی مهم است و به اندازه بحث تأمین اجتماعی اهمیت دارد. چندین خبرنگار یا استاد دانشگاه دست به قلم و NGO های زیادی داریم و روزنامه ها صفحات خاص دارند، ولی در تأمین اجتماعی این نیست؛ یعنی خروجی انفعال جامعه یعنی نخبگان رسانه ای، دانشگاهیان و سازمان ها از این وضعیت و ایجاد یک شبکه ای که اینها را دنبال کند تا به یک سیستم بهتر تأمین اجتماعی دست پیدا کنیم که به نظرم مسئله اصلی این است وگرنه راه حل های کارشناسی مدت ها بوده و هست.
منبع: آینده نگر
لینک کوتاه: https://news.tccim.ir/?77605
منبع خبر:
فصل اقتصاد
   تاریخ: ۱۴:۴۹ - ۱۶/۱۲/۱۴۰۲   بازدید: ۱۰۵